تصمیم، نه در واشنگتن بلکه در صنعا اتخاذ میشود!
تحولات اخیر در یمن و نقشی که انصارالله در معادلات منطقهای ایفا میکند، به یکی از موضوعات داغ خبری تبدیل شده است. این تحولات نه تنها به تغییر در معادلات نظامی و سیاسی منجر شدهاند، بلکه نشانگر کاهش نفوذ غرب در این منطقه نیز هستند. در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف این تحولات و تأثیرات آن بر آینده منطقه خواهیم پرداخت.
آغاز این تغییرات به عملیاتهای نظامی و سیاسی در یمن برمیگردد. انصارالله به عنوان یک بازیگر اصلی در این معادلات، به شدت نقشآفرینی کرده و به یکی از تصمیمگیرندگان کلیدی در منطقه تبدیل شده است. یمن دیگر فقط یک میدان جنگ در حال نابودی نیست، بلکه به یک بازیگر کلیدی در معادلات منطقهای تبدیل شده است.
- نقش انصارالله: انصارالله نه تنها به عنوان نیرویی مستقل ظاهر شده، بلکه توانسته است با تولید تجهیزات نظامی و فناوریهای نوین، به تهدیدی جدی برای قدرتهای منطقهای و بینالمللی تبدیل شود.
- کمکهای نظامی ایران: در حالی که برخی تحلیلگران به حمایتهای نظامی ایران از انصارالله اشاره میکنند، واقعیت این است که یمنیها توانستهاند به طور مستقل قابلیتهای نظامی خود را توسعه دهند.
- محاصره یمن: یمن از سال 2015 تحت محاصرهای بیسابقه قرار دارد که مانع از ورود هرگونه تجهیزات نظامی به این کشور شده است.
به وضوح مشخص است که انصارالله با وجود این محاصره، به تولید موشکها و پهپادهای خود پرداخته و این تجهیزات اکنون تهدیدی برای قدرتهای بزرگ به حساب میآیند. به همین دلیل، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی تلاش کردهاند تا با وضع تحریمهای سخت علیه ایران، این کشور را مسئول حمایت از انصارالله معرفی کنند. اما واقعیت این است که هیچ مدرکی مبنی بر تأمین سلاح یا تجهیزات نظامی از سوی ایران به انصارالله وجود ندارد.
در این میان، نقش ایران در حمایت از مقاومت و نیروهای انقلابی در منطقه را نمیتوان نادیده گرفت. حمایت ایران از جنبشهای مقاومت یک تعهد استراتژیک است که به دنبال ایجاد توازن قدرت در منطقه و جلوگیری از هژمونی قدرتهای خارجی است. این موضوع به وضوح نشان میدهد که تلاشهای ایالات متحده و اسرائیل برای نسبت دادن هر حملهای به ایران، تنها تلاشی برای پوشش دادن ناکامیهای خود در مواجهه با چالشهای محور مقاومت است.
جالب است که جنگ در یمن نشان داده است که واشنگتن و تلآویو همچنان در یک حباب سیاسی زندگی میکنند و تصور میکنند که میتوانند کنترل منطقه را در دست داشته باشند. اما حقیقت این است که یمن به طور غیرمنتظرهای این معادله را برهم زده است.
حملات انصارالله به کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ و حملات به پایگاههای نظامی آمریکایی، ثابت کرده است که این گروه نه تنها یک گروه وابسته به یک کشور دیگر است، بلکه نیروی مستقلی است که قادر به تغییر دینامیکهای منطقهای است. اکنون تصمیمگیری در مورد جنگ و صلح دیگر در دستان واشنگتن یا تلآویو نیست، بلکه به بازیگران جدیدی منتقل شده که به دنبال برقراری ثبات منطقهای بر اساس اصول متفاوت از آنچه که قدرتهای غربی تحمیل کردهاند، هستند.
در خصوص اظهارات دولت ترامپ، باید گفت که این اظهارات نشاندهنده سطح سردرگمی در دولت ایالات متحده است. رئیسجمهور که به دنبال بازگرداندن عظمت آمریکا به کاخ سفید بازگشته، پیشبینی نمیکرد که منافع اقتصادی و سیاسیاش تحت تأثیر تحولات منطقه قرار گیرد. تحریمهایی که او از سال 2018 علیه ایران وضع کرد و سیاستهای خصمانهاش نسبت به محور مقاومت، او را در وضعیتی بیسابقه قرار داده است.
علاوه بر این، تصور اینکه ایران مسئول حملات انصارالله است، یک اشتباه است. ایران تصمیم به حمله به کشتیهای صهیونیستی یا آمریکایی در دریای سرخ نگرفته است. این انصارالله در یمن بود که به طور مستقل این تصمیمات را بر اساس منافع استراتژیک خود اتخاذ کرده است.
در نهایت، اگر یک درس از این جنگ گرفته شود، آن این است که اراده مردم عامل تعیینکنندهای در شکلدهی به واقعیت است. آنچه امروز در یمن در حال وقوع است، نتیجه ارادهای آزاد است که مردم یمن برای شکل دادن به سرنوشت خود بر اساس خواستههای داخلی خود به کار میگیرند. این واقعیتی است که ترامپ و نتانیاهو سعی در نادیده گرفتن آن دارند، اما در نهایت مجبور به پذیرش آن خواهند بود، زیرا حقایق موجود در صحنه زندهتر از هرگونه اظهارنظر سیاسی است.
امروز که مذاکرات در جبهههای مختلف منطقه در حال انجام است، نقش محوری ایران در شکلدهی به روند تحولات را نمیتوان نادیده گرفت. با هر پیشرفتی که مقاومت به دست میآورد، به وضوح مشخص میشود که فرایند تصمیمگیری دیگر در واشنگتن یا تلآویو نیست، بلکه به پایتختهای جدیدی منتقل شده که به دنبال تحقق اهداف خود بدون تسلط غربی هستند و صنعا بدون شک یکی از مهمترین آنهاست.