اجرای خوانش نمایشی «خانه برنارد آلبا» در صحنه آبی: یک تجربه فرهنگی متفاوت!
مرکز فرهنگی و هنری «سحنهی آبی» در تهران میزبان یک اجرای خوانش نمایشنامه معروف فدریکو گارسیا لورکا به نام «خانهی برناردا آلبا» خواهد بود. این اجرا در روز شنبه به کارگردانی مهبد قناتپیشه برگزار میشود.
این نمایش شامل بازیگری الهه Lashkari، سرناز امیرزاده، فهیمه فلاحی و کتایون چشمى است.
این تراژدی سهپردهای که در سال 1936 منتشر شد، به نام «La Casa de Bernarda Alba: drama de mujeres en los pueblos de España» (با زیرعنوان «درام زنان در روستاهای اسپانیا») شناخته میشود. این اثر سومین نمایشنامه از سهگانه دراماتیک لورکا است که همچنین شامل «عروسی خون» و «یرما» میباشد و اولین بار در سال 1945 در بوئنوس آیرس به روی صحنه رفت.
داستان «خانهی برناردا آلبا» حول خانوادهی سرکوبگر برناردا آلبا میچرخد که یک مادر سلطهجو است و پس از مرگ شوهر دومش قوانین سختگیرانهای را اعمال میکند. او به سنت خانوادگی پایبند است و یک دوره عزاداری هشت ساله را برای دخترانش—انگستیا، مگدالنا، آملیا، مارتیریو و آدلا—تحمیل میکند و آنها را از جهان بیرونی و هرگونه فرصت عاشقانهای جدا میسازد که این امر منجر به افزایش تنش در خانه میشود.
دختر بزرگتر برناردا، انگستیا، ثروت قابل توجهی را از پدر مرحومش به ارث میبرد و به همین دلیل تبدیل به هدف خواستگاری جوان به نام پپه ال رمانو میشود. این ارث باعث بروز حسادت در میان خواهرانش میشود، بهویژه با توجه به اینکه آنها از پدرشان چیزی به جز کمبود و فقر به ارث بردهاند. ثروت انگستیا به او حس استقلال میدهد که خواهرانش به ویژه آدلا، جوانترین، از آن متنفرند، زیرا او آرزوی آزادی و خوشبختی دارد. آدلا تصمیم میگیرد که با پوشیدن لباس سبز روشن خود را از قوانین عزاداری مادرش متمایز کند.
با پیشرفت داستان، دینامیکهای خانوادگی به شدت متشنج میشوند. روحیه اولیه آدلا و میل به آزادی زمانی که متوجه ازدواج قریبالوقوع انگستیا با پپه میشود، کاهش مییابد. در این میان، پونسی، خدمتکار خانواده، به آدلا نصیحت میکند که ممکن است انگستیا در زایمان جان خود را از دست بدهد، که این موضوع احتمال تاریک و خطرناکی را برای آدلا مطرح میکند. وقتی خواهران گاهی نگاهی به پپه میاندازند، انتظار و تنش افزایش مییابد و آدلا بین عشقش به پپه و وفاداری به خانوادهاش دچار تردید میشود.
نوسانات عاطفی به اوج خود میرسد زمانی که برناردا متوجه میشود که انگستیا آرایش کرده است، که نقض قوانین سختگیرانه عزاداری اوست. در یک خشم و عصبانیت، او آرایش را از صورت انگستیا پاک میکند که این موضوع نشاندهنده کنترل استبدادی او و سرکوب دخترانش است. اوضاع زمانی که ماریا خوسفا، مادر پیر برناردا که معمولاً در اتاقش محبوس است، آرزوهای خود برای آزادی را ابراز میکند و به برناردا درباره طبیعت مخرب سرکوبش هشدار میدهد، تشدید میشود.
رابطهی سری آدلا و پپه، که در تضاد با کد اخلاقی سختگیرانه خانواده است، تنشها را بیشتر میکند. شورش آدلا به شکلی ویرانگر خود را نشان میدهد، بهویژه در تعارضش با خواهرانش، به خصوص مارتیریو که احساسات خودش را برای پپه پنهان کرده است. جو خانواده با حسادت، کینه و ناامیدی پر میشود و شایعات دربارهی زنان محلی که به خاطر تخلفات اجتماعی به شدت مجازات شدهاند، ترس جمعی آنها را عمیقتر میکند.
زمانی که نمایش به سمت نتیجهی تراژیک خود پیش میرود، رد کردن احساسات آشفته دخترانش توسط برناردا به برخوردهای خشونتآمیز منتهی میشود. وقتی صدای شلیک از بیرون شنیده میشود، ابتدا تصور میشود که پپه به دستور برناردا کشته شده است. در یک چرخش غمانگیز، آدلا که باور دارد پپه مرده است، در ناامیدی خود را به دار میآویزد، بیخبر از اینکه او زنده مانده است.
پس از مرگ غمانگیز آدلا، برناردا نگرانیاش را دربارهی شهرت خانوادهاش نشان میدهد و اصرار دارد که آدلا به عنوان یک باکره مرده است—که این نشاندهندهی باورهای اخلاقی سختگیرانه اوست. او به دختران باقیماندهاش دستور میدهد که به طور خصوصی عزاداری کنند و از پذیرفتن واقعیتهای عمیقتر مشکلاتشان و تبعات عمیق سلطهاش خودداری میکند. این نمایش با یادآوری وحشتناک تأثیر ویرانگر استبداد و انتظارات اجتماعی بر آزادی شخصی و ارتباط عاطفی به پایان میرسد.