دیوارهای نامشخص شهر: کتاب جدیدی که به کتابفروشی‌های ایران می‌آید

دیوارهای نامشخص شهر: کتاب جدیدی که به کتابفروشی‌های ایران می‌آید

رمان “شهر و دیوارهای نامشخص” اثر نویسنده مشهور ژاپنی هاروکی موراکامی به تازگی توسط انتشارات میلکان در تهران به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. این اثر به قلم آراز بارسقیان به فارسی برگردانده شده است و داستانی جذاب و عمیق را روایت می‌کند.

داستان “شهر و دیوارهای نامشخص” با برنده شدن یک پسر 17 ساله در یک مسابقه مقاله‌نویسی با دختری 16 ساله آغاز می‌شود. این دختر فاصله‌اش را حفظ می‌کند و نشان می‌دهد که خود واقعی‌اش در شهری فراتر از دیوارها وجود دارد؛ جایی خیالی یا رویایی که نمایان‌گر اشتیاق و رمز و راز است. به همراه هم، آنها این شهر را با جزئیات بسیار تصور می‌کنند و پسر، تخیلات مشترکشان را ثبت می‌کند. یک روز، دختر ناپدید می‌شود و پسر را با یک اشتیاق غیرقابل تحقق رها می‌کند که تا بزرگسالی ادامه می‌یابد و نماد درد ماندگار عشق گمشده و رویاهای دست نیافتنی است.

به عنوان یک بزرگسال، قهرمان داستان به شهری که فراتر از دیوارها است برمی‌گردد، یک دنیای سوررئالی که او فقط آن را تصور کرده بود. برای ورود به این شهر، او باید خود را از سایه‌اش جدا کند، که نماد رها کردن بخشی از هویت اوست. روزمرگی‌اش شامل خواندن رویاها از گوی‌های عجیب در یک کتابخانه کوچک است که با کمک دختر—که به طرز عجیبی پیر نشده و هیچ خاطره‌ای از گذشته‌شان ندارد—انجام می‌شود. این موضوع به مضامینی چون تناسخ، از دست دادن حافظه یا ماندگاری آرchetype‌ها در طول زمان اشاره دارد.

سایه شروع به محو شدن می‌کند و قهرمان داستان با یک انتخاب مواجه می‌شود: آیا باید با سایه‌اش از شهر خارج شود یا آن را رها کند؟ او در نهایت سایه‌اش را رها می‌کند، که نماد پذیرش از دست دادن است. با بازگشت به زندگی روزمره، او در یک انتشارات کار می‌کند اما همچنان تحت تأثیر تجربیاتش و اشتیاقش به دختر قرار دارد. این اشتیاق او را به ترک شغلش و نقل مکان به یک روستای دورافتاده برای مدیریت یک کتابخانه خصوصی می‌کشاند.

  • در آنجا، او با کایاسو، مردی عجیب که کلاه بربری و دامن می‌پوشد، آشنا می‌شود که بعدها مشخص می‌شود یک روح است.
  • کایاسو پس از از دست دادن خانواده‌اش، کارخانه ساکه خانواده‌اش را به یک کتابخانه تبدیل کرده و معتقد است که تنها کسی که تجربه شهر فراتر از دیوارها را دارد می‌تواند به آن رسیدگی کند.
  • قهرمان داستان مسئولیت را بر عهده می‌گیرد که نماد انتقال حکمت و خاطرات است.
READ  داستان‌های رمان: تجربه‌ای نو در کتابفروشی‌های ایران

او همچنین با یک پسر نوجوان که هودی زیر دریایی زرد به تن دارد و حافظه عکاسی دارد، دوست می‌شود، اما نمی‌تواند در مدرسه عادی حاضر شود. این پسر که به داستان‌های شهر فراتر از دیوارها علاقه‌مند است، از قهرمان می‌خواهد تا به آنجا برود. یک شب، او به طرز مرموزی ناپدید می‌شود و خانواده‌اش به طور ماورایی او را نجات می‌دهند، که به طبیعت غیرزمینی شهر اشاره دارد.

در همین حین، قهرمان داستان به یک زن مطلقه که یک کافی‌شاپ را اداره می‌کند، عاشق می‌شود. رویاهای او عشق‌های گذشته و حالش را با هم ترکیب می‌کند و او را به جوانی‌اش می‌برد. در شهر فراتر از دیوارها، بدن او در کنار پسر ظاهر می‌شود—که به صورت غیرقانونی وارد شده—و پیشنهاد می‌دهد که با گاز گرفتن گوش‌های قهرمان، بخشی از او شود، که نماد ادغام هویت‌ها است.

قهرمان قبول می‌کند و توانایی‌های بالاتری برای خواندن رویاها پیدا می‌کند و نقش خود را به پسر درونش منتقل می‌کند. اما در نهایت، او تمایل دارد تا با سایه‌اش دوباره ملاقات کند و متوجه می‌شود که پذیرش تمامی بخش‌های خود، به معنای کامل بودن واقعی است. پسر، که از ماندن و خواندن رویاها برای همیشه راضی است، انتخاب می‌کند که به عنوان نگهبان رویاها و خاطرات باقی بماند.

در نهایت، این داستان به بررسی سیالیت هویت، قدرت عشق و حافظه و مرزهای مرموز بین دنیاها می‌پردازد—نشان می‌دهد که برخی دیوارها هم مانع و هم دروازه‌ای برای درک خود و دیگران هستند.

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *