چگونه برنامههای پنجساله، توسعه جامع چین را به پیش میبرد؟
طرحهای پنجساله در چین به عنوان ابزاری کلیدی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی این کشور شناخته میشوند. این طرحها که به تغییرات و نیازهای مختلف زمان پاسخ میدهند، به پیشرفتهای قابل توجهی در تمام بخشهای جامعه کمک کردهاند. با آغاز دو جلسه رسمی قانونگذاران و مشاوران سیاسی چین، فرصتی مناسب برای بررسی دستاوردها و برنامههای آینده این کشور فراهم شده است.
این مقاله به بررسی اهمیت طرحهای پنجساله چین میپردازد، این که این طرحها چه هستند و چگونه به پیشرفتهای چشمگیر کشور کمک کردهاند.
طرح پنجساله چیست؟
طرحهای پنجساله به عنوان نقشهراهی جامع برای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی چین عمل میکنند و اهداف و اولویتهای هر دوره برنامهریزی را مشخص میسازند. از زمان راهاندازی نخستین طرح پنجساله در سال 1953، این طرحها نه تنها مسیر توسعه چین را هدایت کردهاند بلکه با چالشهای خاص هر دوره نیز سازگار شدهاند.
- طرح نخست (1953-1957): بر صنعت سنگین و صنعتی شدن تأکید داشت.
- طرح هفتم (1986-1990): به تأمین نیازهای اساسی معیشتی پرداخته شد.
- طرح نهم (1996-2000): به سمت رفاه متوسط حرکت کرد.
- طرح سیزدهم (2016-2020): بر دستیابی جامع به جامعهای با رفاه متوسط تأکید داشت.
طرح چهاردهام که پس از دستیابی به هدف ساخت جامعهای با رفاه متوسط راهاندازی شد، بر توسعه با کیفیت تمرکز دارد. این طرح به جای تعیین هدف رشد اقتصادی صریح، به مسائلی چون گذار سبز، خودکفایی فناوری، رفاه مشترک و توسعه منطقهای متوازن توجه ویژهای دارد.
یان ییلونگ، معاون دکترای پژوهشهای چین معاصر در دانشگاه تسینگهوا، میگوید: “طرحهای پنجساله در ابتدا بیشتر بر توسعه اقتصادی تمرکز داشتند، اما به مرور زمان، رفاه اجتماعی، نوآوری فناوری و حفاظت از محیط زیست نیز به آنها اضافه شدند.” او ادامه میدهد: “امروز، طرح پنجساله شامل دامنه وسیعی از حوزهها از جمله اقتصاد، جامعه، فناوری، بومشناسی و فرهنگ است که رویکردی جامع به توسعه را منعکس میکند.”
چرا طرحهای پنجساله در چین مؤثرند؟
طرحهای پنجساله با ویژگیهایی چون تداوم، برنامهریزی استراتژیک رو به جلو و اجرای مؤثر، نقش مهمی در تبدیل کشور از یک منطقه کشاورزی به یک قدرت صنعتی جهانی ایفا کردهاند. با وجود تغییر اولویتها در تمامی 14 طرح پنجساله، هدف کلی همواره توسعه و رفاه ملی بوده است.
شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، اشاره کرده است که از نخستین طرح پنجساله تا چهاردهامین، موضوع مشترک این بوده که چین را به یک کشور سوسیالیستی مدرن تبدیل کنیم. مارتین ژاک، پژوهشگر بریتانیایی، طرحهای پنجساله را “استراتژیک و انعطافپذیر” توصیف کرده و میگوید: “طرحهای پنجساله با ذهنیت چینیها و تفکر بلندمدت آنها سازگار است.”
دستاوردهای طرحهای پنجساله
چین از یک جامعه کشاورزی به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده و معجزات دوگانهای از رشد اقتصادی سریع و ثبات اجتماعی طولانیمدت را به دست آورده است. ارقام به وضوح گویای این مطلب هستند:
- در طول طرح دهم (2001-2005): چین به چهارمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شد.
- در طرح یازدهم: چین آلمان و ژاپن را پشت سر گذاشت و به مقام دوم جهانی رسید.
- تا پایان طرح سیزدهم (2020): تولید ناخالص داخلی چین به بیش از 100 تریلیون یوان (13.7 تریلیون دلار) رسید.
چین همچنین در زمینه کاهش فقر، برنامهریزیهایی را آغاز کرده که به عنوان مثال، در طرح هفتم مورد توجه قرار گرفت و تا کنون 800 میلیون نفر از فقر نجات یافتهاند. این آمار به تنهایی بیش از 70 درصد از کاهش فقر جهانی را شامل میشود.
چین با استفاده از این طرحها، الگوی جدیدی را برای حکمرانی مؤثر در کشورهای در حال توسعه ارائه کرده است. ملاکو ملوالم، پژوهشگر ارشد روابط بینالملل در مؤسسه امور خارجه اتیوپی، اشاره میکند که تجزیه و تحلیل جامع و ارزیابی هر پنج سال یک روش ارزشمند برای کشورهای دیگر است. بسیاری از کشورهای در حال توسعه، با الهام از موفقیت چین، به دنبال توسعه استراتژیهای میانمدت و بلندمدت بودهاند.
مارتین ژاک میگوید: “برنامهریزی در بسیاری از کشورها مورد بحث قرار میگیرد، اما چینیها به طرز خاصی آن را شکافتهاند که فکر نمیکنم کشور دیگری بتواند به این شکل انجام دهد.” او اضافه میکند که سایر کشورها میتوانند از چین در این زمینه برای سیاستگذاری خود بیاموزند.