کارگران ایران در روز جهانی کارگر 2025: مبارزه‌ای فراتر از بقا

کارگران ایران در روز جهانی کارگر 2025: مبارزه‌ای فراتر از بقا

روز جهانی کارگر در بسیاری از نقاط جهان به عنوان فرصتی برای گرامیداشت نقش حیاتی کار در شکل‌دهی به توسعه اقتصادی، اجتماعی و صنعتی شناخته می‌شود. اما در ایران، این روز به یادآور یک طبقه کارگری فراموش‌شده و تحت‌فشار تبدیل شده است. در سال 2025، واقعیت تلخی که کارگران ایرانی با آن مواجه‌اند، فراتر از مشکلات روزمره است و به شرایطی غیرقابل تحمل تبدیل شده است.

دستمزدهایی که زندگی را پایدار نمی‌کنند

در حالی که رژیم ایران ادعا می‌کند که دستمزد کارگران را در سال 2025 افزایش داده است، این اعلامیه‌ها بیشتر به عنوان نمایش سیاسی تلقی می‌شود تا تلاش‌های واقعی برای بهبود معیشت. هر گونه افزایش ناچیز دستمزد به سرعت تحت تأثیر تورم فزاینده و افزایش قیمت‌های بی‌رحمانه نیازهای اساسی قرار گرفته است. نتیجه این امر؟ کارگران امروز وضعیت بدتری نسبت به سال 2024 دارند. آمار رسمی نشان می‌دهد که فاصله‌ای عمیق—بین 10 تا 15 میلیون تومان—بین دستمزدهای واقعی و هزینه‌های زندگی وجود دارد. در عمل، میانگین حقوق ماهانه اکنون تنها دو هفته از هزینه‌ها را پوشش می‌دهد.

چگونه می‌توان از کارگری که درگیر بقا روزانه است انتظار داشت که به بهبود تولید، نوآوری یا توسعه ملی کمک کند؟

بحرانی ریشه‌دار در نیازهای اولیه

یکی از نشانه‌های بارز فروپاشی استانداردهای زندگی، بحران عمیق مسکن است. در شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد و اصفهان، قیمت اجاره‌ بها به شدت افزایش یافته و تأمین سرپناه مناسب به یک لوکس برای بسیاری از کارگران تبدیل شده است. در برخی مناطق شهری، اجاره یک آپارتمان کوچک بیشتر از درآمد یک ماه کارگر است. بار سنگین اجاره، اقساط وام، هزینه‌های غذا و بهداشت میلیون‌ها خانواده کارگری را به مرز فروپاشی رسانده است.

ابتکارات دولتی، مانند طرح وزارت راه و شهرسازی برای خرید 75,000 واحد مسکونی، ممکن است از نظر ظاهری امیدوارکننده به نظر برسند. اما وقتی این اعداد را با نیازهای میلیون‌ها کارگر مقایسه کنیم، بسیار ناچیز است. فعالان کارگری به درستی اشاره می‌کنند که این برنامه‌ها معمولاً در سطح نظری باقی می‌مانند و به دلیل ناکارآمدی ساختاری و کمبود اراده سیاسی، به نتیجه نمی‌رسند.

READ  ایران در آغاز مسابقات کاپ توسعه 2025، شکست سنگینی را مقابل قزاقستان تجربه کرد!

سیستمی که فقط نام کارگری دارد

چارچوب سیاست‌های کارگری ایران به طور بنیادی معیوب است. اگرچه رژیم ادعا می‌کند که به مدل سه‌جانبه پایبند است—که در آن دولت، کارفرمایان و کارگران در تصمیم‌گیری‌های کار شرکت می‌کنند—در واقعیت، کارگران حاشیه‌نشین هستند. به گفته دبیر اجرایی خانه کارگران خراسان رضوی، شورای عالی کار به ابزاری برای حفاظت از منافع مشترک دولت و کارفرمایان تبدیل شده و قدرت چانه‌زنی کارگران را تضعیف کرده است.

مسائل حیاتی مانند بازگشت بانک رفاه به سازمان تأمین اجتماعی و تعهدات مالی معوقه دولت به این نهاد به طور مداوم نادیده گرفته می‌شود. این بی‌توجهی سیستم رفاه اجتماعی ایران را به مرز فروپاشی رسانده و کارگران و بازنشستگان را بدون امنیت و خدمات بهداشتی لازم رها کرده است.

آیا سیستمی که به کارگران خود کرامت و حمایت نمی‌دهد، هنوز هم می‌تواند “سیستم کارگری” نامیده شود؟ یا در واقع، این یک دستگاه ضد کارگری است؟

تعهدات بین‌المللی و نقض‌های داخلی

در حالی که ایران به طور ظاهری امضاکننده چندین کنوانسیون سازمان بین‌المللی کار (ILO) است، اما شیوه‌های کارگری واقعی آن اغلب با ابتدایی‌ترین استانداردهای بین‌المللی مغایرت دارد. حقوق بنیادی—از جمله آزادی انجمن، حق اعتصاب، امنیت شغلی، دستمزد عادلانه و بیمه جامع—به طور مداوم تضعیف می‌شوند. فعالیت‌های اتحادیه نه تنها discouraged است، بلکه اغلب با نظارت، ارعاب یا سرکوب مواجه می‌شود.

در تضاد با بسیاری از اقتصادهای توسعه یافته—که افزایش دستمزدها ابزارهایی برای تحریک تقاضای داخلی و رشد هستند—سیاست‌های ریاضتی ایران به طور نامتناسبی بر دوش آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه قرار دارد. افزایش فاصله طبقاتی، فقر سیستماتیک و احساس بی‌عدالتی موجب نارضایتی گسترده شده است.

READ 

از نمادگرایی تا مبارزه

هفته کارگری در ایران که روزگاری پتانسیل تبدیل به یک بستر برای تعامل و اصلاح را داشت، به یک مراسم توخالی تبدیل شده است. در شرایط کنونی، تبدیل روز جهانی کارگر به روزی برای اعتراض، دفاع از حقوق و هم‌سویی با جنبش‌های اجتماعی وسیع‌تر نه تنها مشروع است، بلکه ضروری نیز می‌باشد.

دعوت‌ها برای اصلاحات بنیادی کارگری سال‌هاست که طنین‌انداز شده، اما همچنان نادیده گرفته می‌شوند. برنامه‌های ظاهری و شعارهای توخالی نتوانسته‌اند به بحران رسیدگی کنند. آنچه ایران به آن نیاز دارد، تغییرات واقعی در سیاست است: اصلاحات واقعی قانون کار، احیای صندوق‌های تأمین اجتماعی، تنظیم دستمزدها با تورم و استراتژی ملی مسکن. اما رژیم کنونی بارها نشان داده که نه تنها تمایلی به انجام این اصلاحات ندارد، بلکه از انجام حتی ابتدایی‌ترین تغییرات نیز ناتوان است.

هشداری به ملت

بحران پیش روی کارگران ایران تنها یک مسئله کارگری نیست—بلکه نشانه‌ای از زوال عمیق اقتصادی و اجتماعی است. ملتی که به نیازهای کسانی که اقتصادش را بنا می‌کنند و حفظ می‌کنند، بی‌توجه باشد، نمی‌تواند به پیشرفت واقعی امیدوار باشد. نخبگان حاکم، که در استثمار سیستماتیک شریک هستند، باید درک کنند که آینده ایران به طبقه کارگر آن بستگی دارد—کسانی که هر روز چرخ‌های صنعت و خدمات را به حرکت در می‌آورند، اما از ابتدایی‌ترین حقوق زندگی محروم هستند.

حمایت واقعی از کارگران با سیاست اندازه‌گیری می‌شود، نه با تبلیغات. و اگر تغییرات معنادار همچنان نادیده گرفته شوند، کسانی که چیزی برای از دست دادن ندارند، ممکن است در نهایت پیشگامان عدالت شوند.

نوشته‌های مشابه