چگونه هالیوود نتوانست آمریکا را تحت تأثیر ترامپ تغییر دهد و هنرمندان عرب چه اقداماتی باید انجام دهند؟
صنعت سرگرمی بهخصوص در سیاستهای پیشرو خود نتوانسته است با توده مردم ارتباط برقرار کند و در مورد غزه از تأثیرگذاری خود کاسته است.
این سال، سالی استثنایی برای ساخت مستندهای سینمایی بوده و با یک فهرست بینالمللی چشمگیر از فیلمهای روشنکننده و بهطرز خلاقانه روایت شده همراه است.
- آثاری در مورد استعمار مانند Soundtrack of a Coup d’etat و Ernest Cole: Lost and Found; و درباره فلسطین مانند No Other Land; درباره تعرضهای جنسی مانند Black Box Diaries و جبران فرهنگی مانند Dahomey.
با این حال، پرفروشترین مستند سینمایی در ایالات متحده در سال جاری هیچیک از لیبرالیسم صادقانه این آثار را به نمایش نمیگذارد.
Justin Folk با فیلم Am I a Racist? یک موفقیت غیرمنتظره برای رسانههای راستگرا خلق کرد: یک مستند کمدی که سعی دارد ریاکاری نهفته در برنامههای تنوع، برابری و شمولیت (DEI) آمریکایی را افشا کند.
این فیلم که توسط Ben Shapiro و The Daily Wire تولید شده، به دنبال Matt Walsh، پادکستساز جمهوریخواه است که به دل جامعه لیبرالهای سفیدپوست نفوذ میکند، یا به بیان او، جامعهای که از سفیدها متنفر است.
در سفر پرخطر خود در این سرزمینهای آبی، Walsh به سیاستهای تنوع دیزنی انتقاد میکند، در یک سمینار تحت عنوان “درد سفید” که برای هر جلسه 30,000 دلار هزینه دارد، شرکت میکند و در بخش بسیار جنجالی، با Robin DiAngelo، نویسندهای که اصطلاح “شکنندگی سفید” را در کتاب پرفروش 2018 خود معرفی کرده، مواجه میشود.
Walsh فاش میکند که DiAngelo برای مصاحبه با او 15,000 دلار دریافت کرده است. به عنوان یکی از معماران کلیدی صنعت DEI، کار او بر غولهای شرکتی مانند Amazon و Netflix تأثیر گذاشته است.
با اینکه برخی از مباحث فکری او ارزشمند است، اما کار او در شش سال گذشته را نمیتوان به جز به عنوان طعمهگیری شرکتی توصیف کرد.
نزدیک به پایان، Walsh با دو جامعه کارگری، یکی سفیدپوست و دیگری سیاهپوست، مصاحبه میکند.
هر دو جامعه از زبان DEI گیج شده و به راحتی پیشنهاد Walsh مبنی بر اینکه آمریکا هنوز مشکل نژادی دارد را رد میکنند و در نهایت جملهای را ارائه میدهند که “ما همه در چشم خدا یکی هستیم”.
این فیلم، رویایی برای یک راستگرای آمریکایی است: یک قطعه کمدی و احمقانه که بهطرز قابل قبولی ویرایش شده و به تمسخر یک تأسیس لیبرال میپردازد که برای دههها جمهوریخواهان را به حاشیه رانده است.
با تمام ویرایشهای به ظاهر دستکاری شده و استدلالهای ضعیف خود علیه سیاسیکاری، Am I Racist? همان لحن تحقیرآمیز Sacha Baron Cohen را به خود میگیرد بدون اینکه چیزی جز حقطلبی و نژادپرستی سازندگانش را افشا کند.
برای هر فرد رنگینپوست لیبرال، Am I Racist? یک تماشا دردناک است: تکهای از فیلمسازی بد که به طراحی برای رهایی تماشاگران از هر گونه احساس گناه ناشی از امتیازهای بیچک و چرای نژادپرستانه است.
اینکه این فیلم محبوبترین مستند سال 2024 است، هیچ تعجبی ندارد. Am I Racist? نمادی از آمریکا تحت ریاست Trump است: مجموعهای بیاخلاق از اطلاعات نادرست که بر اساس احساسات و بدون تفکر است.
پیشرفتگرایی و ترامپ 2.0
در ادامه، به یاد Am I Racist? در پی بازگشت ترامپ به قدرت افتادم. با تمام تلاشهای قاطعانهاش برای تنوع، پذیرش فرهنگ دگرباشان و نگرش رو به رشد بیداری، موفقیت Am I Racist? و به طور پیش فرض Trumpism، توهینی به هالیوود بود.
کاهش نفوذ تأسیسات لیبرال نشان داده است که قدرت و تأثیر آن به اندازهای که جهان تصور میکرد، نیست.
لایههای زیادی بر روی شکست حزب دموکرات و تأثیر احتمالی غزه بر نتایج انتخابات نوشته شده است، اما درباره شکست گفتمان لیبرال در تبدیل یک ملت که به طور فزایندهای در نژادپرستی و بیاحترامی به حقوق بشر و آزادیهای اساسی غوطهور است، کمتر بحث شده است.
برای نزدیک به یک دهه، هالیوود به خود میبالید که به عنوان نشانهای از پیشرفتگرایی شناخته میشود پس از سالها انتقاد به دلیل exclusion از افراد رنگینپوست.
Disney، Netflix و استودیوهای بزرگ مجبور به پذیرش DEI شدند و این منجر به نمایندگی بیشتری از اقلیتهای قومی و LGBTQ شد.
ما برای Moonlight و پیروزی غیرمنتظرهاش بر La La Land جشن گرفتیم، Black Panther و Crazy Rich Asians را ستایش کردیم و Ramy و Mo را به عنوان صبحی جدید برای هالیوود پیشرو تحسین کردیم.
مهم نبود که اکثریت این آثار به اندازهای که ما به اشتباه تصور میکردیم انقلابی یا جسور نبودند؛ نمایندگی تنها چیزی بود که اهمیت داشت و ما به شدت میخواستیم که در یک جامعه تحملپذیر و روشنفکر زندگی کنیم که بتواند تأثیر مثبت بر جهان بگذارد.
کمتر کسی باور داشت که ما به یک اکوسیستم پس از نژادی رسیدهایم اما شاید فاصلهمان چندان دور نبود.
در 5 نوامبر، این یوتوپیای اجتماعی نوظهور به وضوح تنها یک خیال بود.
مشکل با سیاستهای پیشرفتی هالیوود نه پیشرفت خود آن، بلکه نحوه بستهبندی آن در ارتباط با یک جامعه مصرفگرای در حال رشد است که از یک خلأ روحی رنج میبرد.
تغییرات اجتماعی در دهه گذشته تفاوت چندانی با سیاستهایی که فرهنگ ضد فرهنگی دهه 1960 را شکل دادند، ندارند، یعنی نژاد، جنسیت و سکولاریسم زندگی.
برای آمریکاییهایی که از “چپ” میترسند، نگاهی به فضای اجتماعی و سیاسی رادیکال دهه 60 ممکن است شوکهکننده باشد.
تفاوت این است که آمریکا در آن زمان مکان آموختهتری، لذتجوتر و به طور قابل توجهی کمتر طماع بود.
واقعیت امروز یک واقعیت است که توسط شرکتهای فناوری تعریف میشود که اقتصاد را به یک نسخه تکنولوژیکی از سیستم فئودالی قرون وسطی تبدیل کردهاند، به گفته اقتصاددان یونانی Yanis Varoufakis.
فیلم و هنر دهه 1960 جسورتر، چالشبرانگیزتر، رو در رو و سرکش بودند. هنر ضد فرهنگی یک محصول واقعی از نسلی سرکش بود که میخواست آینهای به خودخواهی و خشونت آمریکا بیندازد.
از سوی دیگر، فیلمهای مهندسی شده DEI هالیوود، چیزی جز کالاهای به دقت بستهبندی شده تولید شده توسط یک نخبگان که از بقیه کشور دور هستند، نیستند.
زوال فرهنگی به دست هالیوود
عدم تأثیرگذاری حمایت سلبریتیها از Kamala Harris بر رأیدهندگان، نمونهای دیگر از فاصله عظیم بین هنر و آمریکایی است که به شدت به دنبال یافتن یک دشمن مشترک برای بهبود تقسیمات خود است.
به طور عجیبی، هالیوود بخشی از پسرفت رو به افزایش آمریکا است. نمیتوان این ادعا را بزرگنمایی کرد که هالیوود تا حدی مسئول پایین آوردن سطح فرهنگی کشور و واکنش به ارزشهای پیشرفته است.
کمتر چیزی که در 25 سال گذشته تولید شده، بینندگان را ترغیب به تفکر آزاد، درگیری سیاسی یا فلسفی و پرسشگری از دنیای اطرافشان کرده است.
داستانگویی چالشبرانگیز و تحریکآمیز دیگر برای تودهها مناسب به نظر نمیرسد. حواسپرتی، سرگرمی و تحریک، اما نیازی به تفکر زیاد نیست.
پس از همه، چه کسی وقت دارد تا فکر کند، سوال کند و خود را مورد بازنگری قرار دهد، وقتی که سه شغل دارد، صورتحسابهای بیپایان را پرداخت میکند و خانوادهای را بزرگ میکند؟
این میتواند توضیح دهد که چرا غزه عمدتاً یک موضوع برای دانشجویان و فارغالتحصیلان بوده است. برای اکثریت بزرگتر جمعیتهای مسنتر در پسزمینههای مختلف قومی، حمایت آمریکا از اسرائیل و به طور پیش فرض حق اسرائیل برای نابودی فلسطینیها و شیعههای لبنانی، به ندرت مورد پرسش قرار گرفته است.
غزه مطمئناً دلیل پیروزی ترامپ یا شکست هریس نبود. با بیشتر رأیدهندگان ترامپ صحبت کنید و به راحتی میتوانید تشخیص دهید که حمایت آنها از اولین رئیسجمهور محکوم به زندان کشور ناشی از نفرت از دیگران مهاجر، ناامنی ملموس و رد نگرش لیبرال روشنفکری است.
به طور خلاصه، نژادپرستی، اشتیاق به ارزشهای سنتی و رد شدید واقعیتها، نیروی محرکه واقعی بازگشت Trumpism هستند: رد هر آنچه که هالیوود نمایندگی و حمایت میکند.
و شاید غزه است که اخلاق معیوب لیبرالیسم هالیوود را به تصویر میکشد.
سکوت مستند شده صداهای حامی فلسطین در فیلم و تلویزیون، واکنش به سخنرانی جوایز اسکار Jonathan Glazer و دشواریهای روزافزون برای اکران فیلمهای فلسطینی و عربی در ایالات متحده پس از 7 اکتبر، نمونهای از اخلاق انتخابی هالیوود است.
هالیوود بر روی زمین اخلاقی بالاتر قرار ندارد، بلکه بخشی از سیستم سیاسی کلاهبردار کلی است.
هفته به هفته، بهترین میزبانهای گفتوگو در کشور بدون وقفه به ترامپ و همکارانش حمله کرده و برتری خود را تمرین میکنند و به کسانی که از قبل متقاعد شدهاند موعظه میکنند. به جز Jon Stewart از The Daily Show، غزه به سختی در گفتار آنها مطرح شده است؛ حمایت مداوم آمریکا از اسرائیل به وضوح در خشم Colbert، Kimmel و Fallon علیه ترامپ غایب است.
چرخش به سمت ترامپ؟
Colbert و همفکرانش مسیر خود را تغییر نخواهند داد، اما هالیوود، ماشین پولساز که اساساً هست، ممکن است مجبور به تغییر شود.
موفقیت Am I Racist? در پی ظهور فیلمهای مبتنی بر ایمان و فیلم پرفروش سال گذشته، Sound of Freedom، که داستان نجات کودکان بیپناه از قاچاقچیان را روایت میکند، به وضوح قابل توجه است.
با بودجه 15 میلیون دلاری، درآمد 250 میلیون دلاری Sound of Freedom بسیار بزرگتر از آن است که نادیده گرفته شود.
تمام نشانهها نشان میدهد که هالیوود ممکن است این بار در برابر ترامپ ایستادگی نکند.
انجمن سینمایی آمریکا (MPA) قبلاً به خاطر انتخاب مجدد ترامپ او را تبریک گفته و تمایل خود را برای همکاری با او در “مجموعهای از مسائل مهم” که با صنعت روبهرو هستند، اعلام کرده است.
Sebastian Stan، ستاره Game of Thrones که امسال به خاطر ایفای نقش جنجالیاش از Ali Abbasi در The Apprentice، که به سختی دیده شده است، سر و صدا کرد، هفته گذشته فاش کرد که حضورش در برنامه محبوب Actors on Actors لغو شده است چرا که هنرمندان “خیلی از رفتن و صحبت درباره این فیلم ترسیده بودند”.
در همان هفته، Sylvester Stallone ترامپ را به George Washington مقایسه کرد و در معرفی تحسینآمیزش از رئیسجمهور منتخب از او تقدیر کرد.
هالیوود دیگر نمیتواند نیمی از جمعیت کشور را نادیده بگیرد. آیا دورانی از تلویزیون و فیلمهای محافظهکارانه بر ما خواهد آمد؟ فقط زمان مشخص خواهد کرد.
هنگامی که به کالیفرنیا، خانه adoptee خانوادهام برگشتم، یک خویشاوند مصری صهیونیست محافظهکار به من گفت که در خانهشان صحبت از سیاست نکنم.
چهار موضوع اصلی که به من گفته شد باید از انتقاد به آنها در گفتگوهای تلفنی خودداری کنم: ایالات متحده، غزه، استعمار و نژاد سفید (که آنها معتقد بودند در حال حاضر بیشترین گروه مورد تبعیض قرار گرفتهاند).
آنها مرا “پیشرفته” (یک اصطلاح توهینآمیز در نظر آنها) و “سوسیالیست” خطاب کردند چون “تو اروپا را دوست داری که سوسیالیستی است”.
وقتی پرسیدم که آنها چه میدانند درباره سوسیالیسم، چطور اروپا “سوسیالیستی” است و تفاوت بین سوسیالیسم، کمونیسم و مارکسیسم چیست، آنها سکوت کردند و موضوع را عوض کردند.
من به شدت عصبانی شدم، از بیمحتوایی کلماتشان خشمگین شدم، و از عقایدشان که فلسطینیها و لبنانیها تنها “تلفات ضروری یک جنگ” هستند، بیمار شدم.
من نتوانستم با آنها به گفتگوهای مدنی بپردازم، زیرا چگونه میتوان به چنین نادانی و تعصبی با چهرهای آرام پاسخ داد؟ اما ناتوانی من، با این حال، تفاوتی با اکثر لیبرالها ندارد.
ما در گفتگو با طرف دیگر شکست خوردیم. ما در مقابله سازنده و رد این عدم تحمل و نادانی در حال گسترش شکست خوردیم؛ ما در آزادسازی ذهنهای مستعمرهشده میلیونها آمریکایی، سفید و رنگینپوست، مانند خویشاوند خودم، ناکام بودیم.
سیستم اجتماعی و وضعیت آموزش، مقصران اصلی ورشکستگی فکری و اخلاقی راست هستند، اما ما، چپهای روشنفکر، بهوضوح مسئولیت داریم.
آنچه که ما نیاز داریم، هنری است که پیچیدگی و چندبعدی بودن تجربه عرب را به تصویر بکشد.
چهار سال آینده برای صداهای حامی فلسطین دشوار خواهد بود. انتظار میرود که سرکوب گسترده اعتراضات حامی فلسطین در دانشگاهها تحت سلطنت دوم ترامپ افزایش یابد.
یک لایحه جنجالی که به خزانهدار اجازه میدهد سازمانهای غیرانتفاعی را به عنوان حامی تروریسم شناسایی کند، میتواند منجر به بسته شدن تعداد قابل توجهی از مؤسسات عربی، در صورت تأیید کنگره، شود.
فیلمها و هنر عربی ممکن است برای نفوذ به یک بازار آمریکایی که به طور فزایندهای در حال کاهش است، با دشواری بیشتری مواجه شوند.
بیشتر از 11 سپتامبر و بیشتر از انتخابات 2016، این زمان به بیشترین مقاومت از سوی هنرمندان عرب نیاز دارد.
تولید روایتهای سادهسازیشده از زندگیهای عربی در آمریکا به سبک نتفلیکس در این زمان کافی نخواهد بود و ما باید از Hollywood و غرب برای هنر و داستانهای خود تأیید نطلبیم.
آنچه که ما نیاز داریم، هنری است که پیچیدگی و چندبعدی بودن تجربه عرب را به تصویر بکشد؛ هنری زیرک، سرکش، اصیل و آزاد که با زبان خودمان خلق شده و دیدگاه غربی درباره فرهنگ و تاریخ ما را به چالش بکشد.
ما نیاز داریم که از اتاقهای پژواک که خود را در آن اسیر کردهایم، رها شویم. و با توجه به اینکه دانشگاهها دیگر فضای آزادی که قبلاً بودند، نیستند، بر عهده ما است که فضاهای جدیدی بدون محدودیت ایجاد کنیم.
دورههای دشوار همیشه هنر انقلابی را به وجود آوردهاند. اینکه آیا هنرمندان ما میتوانند وسایل و شجاعت لازم را برای مبارزه و دفاع از اصل وجود خود به کار ببرند، میتواند یکی از مهمترین نبردهای فرهنگی این دهه باشد.