حافظه انتخابی هالیوود: چگونه “گلدای” صداهای انتقادی را خاموش میکند؟
روابط هالیوود با صهیونیسم همواره یک عمل متعادل و حساس بوده است. در حالی که این ارتباط به ندرت به صورت صریح بیان میشود، داستانسرایی در این صنعت غالباً در راستای همراستاییهای سیاسی گستردهتر آمریکایی قرار دارد و بر موضوعاتی همچون تابآوری یهودی، تروماهای تاریخی و حق وجود اسرائیل تأکید میکند. با این حال، این رویکرد به طور مکرر از مواجهه انتقادی با پیامدهای سیاسی مدرن صهیونیسم یا روایتهای فلسطینی طفره میرود. فیلم زندگینامهای 2023 “گولدا” نمونهای از این روند است که مطالعهای از چارچوب انتخابی هالیوود درباره صهیونیسم و پیامدهای آن را ارائه میدهد.
فیلم “گولدا” که به کارگردانی گای ناتیو ساخته شده، بر رهبری گولدا مئیر در طول جنگ یوم کیپور 1973 متمرکز است. هلن میرن در نقش نخستوزیر اسرائیل، گولدا مئیر، به ایفای نقش پرداخته و به چالشهای شخصی و سیاسی که در این دوره پرتنش با آنها مواجه بوده میپردازد. در حالی که برخی منتقدان عملکرد میرن و تمرکز فیلم بر یک لحظه کلیدی در تاریخ اسرائیل را ستودهاند، دیگران نگرانیهایی درباره نحوه تصویرسازی از مئیر و پیامدهای آن برای روایتهای صهیونیستی در سینما مطرح کردهاند.
مقدمه تاریخی: جنگ یوم کیپور و پیامدهای آن
جنگ یوم کیپور، همچنین به عنوان جنگ اکتبر شناخته میشود، در اکتبر 1973 بین اسرائیل و ائتلافی از کشورهای عربی به رهبری مصر و سوریه رخ داد. این جنگ با حمله ناگهانی به اسرائیل در روز مقدس یهودی یوم کیپور آغاز شد و نیروهای دفاعی اسرائیل را غافلگیر کرد. با وجود مشکلات اولیه، اسرائیل در نهایت نیروهای عرب را عقب نشینی کرد و سرزمینهای از دست رفته را بازپس گرفت و موقعیت خود را به عنوان یک قدرت نظامی منطقهای تقویت کرد.
جنگ پیامدهای عمیقی برای خاورمیانه داشت که شامل توافق صلح نهایی بین اسرائیل و مصر در سال 1979 میشود. با این حال، این جنگ همچنین به تشدید مشکلات فلسطینیان انجامید، بسیاری از آنها به دلیل این درگیریها بیخانمان یا حاشیهنشین شدند. رسانههای غربی معمولاً این جنگ را به عنوان داستانی از تابآوری و بقا اسرائیل روایت میکنند، در حالی که دیدگاه فلسطینیها به طور کلی نادیده گرفته میشود. این چارچوب در “گولدا” کاملاً مشهود است که به طور انحصاری بر رهبری مئیر و تجربه اسرائیلیها از جنگ تمرکز دارد.
قالب «رهبر مهربان»
فیلم، مئیر را به عنوان یک مادر بزرگ با سیگار در دست و تحت فشار تصمیمات جنگی به تصویر میکشد. انسانیت او با صحنههایی از شیمیدرمانی، بحث با ژنرالها و مواجهه با هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه ایالات متحده، به تصویر کشیده میشود و او را به عنوان شخصیتی قابل درک، اما معیوب، معرفی میکند. با این حال، این تمرکز بر فداکاری شخصی، سیاستهای دولت او را که شامل اشغال مداوم اراضی فلسطینی از سال 1967 است، تحتالشعاع قرار میدهد. منتقدان استدلال میکنند که ستودن مئیر بدون اشاره به نقش او در تحکیم کنترل اسرائیل بر کرانه باختری و غزه، تاریخ صهیونیستی را تطهیر میکند.
مبارزه «وجودی» اسرائیل
فیلم “گولدا” جنگ یوم کیپور را به عنوان یک نبرد وجودی برای بقا اسرائیل ترسیم میکند، که این روایت در مرکز گفتار صهیونیستی قرار دارد. طراحی صوتی فیلم بینندگان را در تروماهای ناشی از حملات ناگهانی کشورهای عربی غرق میکند. در حالی که این چارچوب از نظر تاریخی دقیق است، اما ایده اسرائیل به عنوان یک زیرمجموعه دائمی را تقویت میکند، که اغلب به عنوان توجیهی برای تهاجم نظامی و گسترش شهرکها استفاده میشود. در این فیلم هیچ اشارهای به جابجایی فلسطینیها یا زمینه وسیعتر تنشهای پس از 1967 وجود ندارد.
حذف صداهای فلسطینی
در “گولدا”، فلسطینیها به طور کامل غایب هستند. دشمنان فیلم، ارتشهای عرب بیچهرهای هستند که درگیری را به دوگانهای از بقا اسرائیل در برابر تهاجم عربی کاهش میدهند. این حذف، روایتی صهیونیستی را تقویت میکند که ادعاهای فلسطینیان به حاکمیت را نادیده میگیرد و برتری نظامی اسرائیل را طبیعی میکند. در مقابل، مستندهایی مانند “حال” (2020) یا “5 دوربین شکسته” (2011) که بر تجربیات فلسطینیها تمرکز دارند، در رسانههای اصلی غربی حاشیهای باقی ماندهاند.
با نادیده گرفتن روایت فلسطینی، “گولدا” به یک روند طولانی در هالیوود منجر میشود که صداهای فلسطینی را حاشیهنشین میکند. این روند، تعصبات گستردهتری را در رسانههای غربی منعکس میکند که اغلب فلسطینیها را به عنوان تروریستها یا قربانیان منفعل به تصویر میکشند، در حالی که اسرائیلیها به عنوان قهرمانان و اخلاقی توجیه شدهاند. در “گولدا”، این تعصب در تصویرسازی فیلم از ائتلاف عرب به عنوان یک تهدید یکپارچه مشهود است، بدون هیچ تلاشی برای انسانی کردن یا زمینهسازی اقدامات آنها.
روابط ویژه ایالات متحده و اسرائیل
فیلم مذاکرات پرتنش مئیر با کیسینجر برای دریافت کمکهای نظامی آمریکایی را به تصویر میکشد و اتحاد ایالات متحده و اسرائیل را برجسته میکند. این زیرنویس به تمایل هالیوود برای همراستایی با سیاست خارجی ایالات متحده اشاره دارد که از دوران جنگ سرد به طور بیقید و شرط از اسرائیل حمایت کرده است. با ترسیم کمکهای ایالات متحده به عنوان یک ضرورت اخلاقی، “گولدا” از انتقاد به پیامدهای ژئوپولیتیکی این همکاری، مانند تسهیل اشغال اسرائیل، اجتناب میکند.
در حالی که فیلم در ایجاد یک مطالعه شخصیت جذاب موفق است، اما این موفقیت به قیمت از دست دادن ظرافت تاریخی به دست آمده است. روایت به شدت به نفع اسرائیل متمایل است و کشور را به عنوان قربانی تهاجم ناگهانی به تصویر میکشد. ائتلاف عرب به عنوان یک دشمن بیچهره توصیف میشود و هیچ بررسی از انگیزهها یا شکایات آنها وجود ندارد. این کمبود زمینه، درگیری را به یک دوگانه ساده از خوب در برابر بد تقلیل میدهد و عوامل تاریخی و سیاسی پیچیدهای که به جنگ منجر شدند را نادیده میگیرد.
علاوه بر این، تمرکز فیلم بر مبارزات شخصی مئیر و معضلات استراتژیک در طول جنگ ممکن است زمینه وسیعتر ژئوپولیتیکی و تجربیات کسانی را که تحت تأثیر این درگیری قرار گرفتهاند، تحتالشعاع قرار دهد. این داستانسرایی انتخابی میتواند به درک نادرست تاریخ کمک کند و برخی روایتها را تقویت کند در حالی که دیگران را حاشیهنشین میکند.
عدم نمایندگی فلسطینیها در “گولدا” به ویژه با توجه به وضعیت سیاسی کنونی حائز اهمیت است. با ادامه درگیری اسرائیل و فلسطین در صدر اخبار جهانی، نیاز به داستانسرایی دقیق و فراگیر هرگز به این اندازه ضروری نبوده است. فیلمها میتوانند در شکلدادن به ادراک عمومی تأثیر بگذارند و عدم وجود صداهای فلسطینی در “گولدا” خطر تأیید کلیشهها و عمیقتر کردن تقسیمات را به همراه دارد.
برخی منتقدان استدلال کردهاند که “گولدا” میتوانست رویکردی متعادلتر را با گنجاندن شخصیتها یا دیدگاههای فلسطینی اتخاذ کند، حتی اگر مئیر همچنان شخصیت اصلی باقی میماند. “یک فیلم درباره گولدا مئیر نیازی به این ندارد که فیلمی باشد که فلسطینیها را حذف میکند”، گفت: روزنامهنگار و فیلمساز رولا جبریل. “ممکن است داستانی درباره رهبری اسرائیلی تعریف کنیم در حالی که همچنین به انسانیت و رنج مردم فلسطینی اعتراف کنیم.”
در دورانی که بحثها درباره نمایندگی رسانهای بیش از همیشه مهم است، “گولدا” به عنوان یادآوری از نقش هالیوود در شکلدهی و غالباً تحریف حافظه تاریخی عمل میکند. عدم توانایی فیلم در شناخت فلسطین نه تنها یک غفلت است بلکه بخشی از یک روند وسیعتر بازنگری تاریخی است که همچنان از آژانس فلسطینیها انکار میکند. اگر سینما قرار است ابزاری برای حقیقت باشد، باید شامل همه دیدگاهها باشد، نه فقط آنهایی که به منافع سیاسی خدمت میکنند.